کد مطلب:317066
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:238
تشنگی در کربلا
بر لب دریا، لب دریادلان خشكیده است
از عطش دلها كباب است و زبان خشكیده است
كربلا بستان عشق است و «شهامت» وی دریغ
كز سموم تشنگی، این بوستان خشكیده است
سوز بی آبی اثر كرده است، در اهل حرم
هر طرف بینی لب پیر و جوان خشكیده است
آه، از این میهمانداری كه در دشت بلا
میزبان سیراب و كام میهمان خشكیده است
نازم این همت، كه عباس آید از دریا ولی
آب بر دوش است و لبها همچنان خشكیده است
دامن مادر چو دریا، اصغرش چون ماهی است
كام ماهی، بر لب آب روان خشكیده است
گر ندارد اشك، تا آبی به لبهایش زند
چشمه ی چشم رباب، از سوز جان خشكیده است
سید رضا مؤید
[ صفحه 160]